گیس طلا

ساخت وبلاگ
در ماشین سکوت است ، از چرتم بیدار می شوم، صندلی جلو نشستم، راننده سواری تهران شمال آشناست، مرا به مسافر صندلی عقب معرفی می کند و می گوید، خانم دکتر خواهر قیامت من است، نشنیده بودم این اصطلاح را ، خواهر در قیامتتعریف می کند از روستایش و کشاورزی و  کندوی عسل واقعی  که دارد، عسلی بدون شکر، خالص و از زخمها و دردهای می گوید که آن عسل درمانش می کندبعد از ردیف کردن بیماری ها با حسرتی  طنزالود می گوید: ام گیس طلا...
ما را در سایت گیس طلا دنبال می کنید

برچسب : خندیدم, نویسنده : 9gistelad بازدید : 28 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1396 ساعت: 2:24

همسایه روستا در زده و مرا برای جشن نوه دار شدنش دعوت می کنه، 

زن در حال صحبت می گه:  فقط اهل ده را دعوت کردیم غریبه بینمون نیست

دیدم مرا هم یکی از اهالی روستا می داند

گیس طلا...
ما را در سایت گیس طلا دنبال می کنید

برچسب : نشست, نویسنده : 9gistelad بازدید : 35 تاريخ : يکشنبه 26 شهريور 1396 ساعت: 14:01

من بسیار مرگ اندیشم، می دانم که راه فراری نیست، همه در آستانه ایم و همین دلیل لذت جویی من است اینکه می دانم باید بروم، باعث می شود که هر لحظه ای که به خوشی نگذارد ، حیف شده باشد غمهایم را هم کمرنگ می کند، مرگ، اینکه بدانی میمیری ، تو و آنچه که آزارت می دهد ، همه می میریم، قضیه را خیلی قابل تحمل می کند تنها تفاوتم این است که لذتهایم اندکی عمیقتر از دیگران است علاوه بر خوردن و خوابیدن که لذتهای اصیل گیس طلا...
ما را در سایت گیس طلا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9gistelad بازدید : 32 تاريخ : يکشنبه 26 شهريور 1396 ساعت: 14:01

داشتم ماجرای امروز را برای رها تعریف می کردم که شخصی کاملا مودبانه به من توهین کرد و من کاملا غیر مودبانه جوابش را دادم و او هم فرار کرد از اتاق بیرون رفت

بعد هم شاهد ی که در صحنه حضور داشت با حیرت گفت : بدجور زدید در برجکش، چه طور اینطور با آرامش منفجر می کنید؟

رها می خنده می گه :می گفتی داداش خرج کردم براش !

گیس طلا...
ما را در سایت گیس طلا دنبال می کنید

برچسب : اشاره,ویزیتی,دکتر,روانشناسم, نویسنده : 9gistelad بازدید : 13 تاريخ : يکشنبه 26 شهريور 1396 ساعت: 14:01

خیلی با اینستاگرام و فیس بوک حال می کنم و لازم دانستم دوباره در ستایش آنها بنویسم  فیس بوک را به دلیل ارتباط چهره به چهره با خواننده ام دوست دارم، نامشان را می دانم، از حال و روزشان با خبرم، از عروسی و عزاهایشان و شادی و غم ها ، از سفرها ی درون و بیرون  اینستاگرام را به خاطر عکس دوست دارم، در وبلاگ  و فیس بوک عکس گذاشتن عذابی است الیم و حالا در اینستا به راحتی به مدد عکسها داستانم را روایت می کنم گیس طلا...
ما را در سایت گیس طلا دنبال می کنید

برچسب : اینترنت, نویسنده : 9gistelad بازدید : 19 تاريخ : يکشنبه 26 شهريور 1396 ساعت: 14:01

نتایج کنکور آمده و دوستان و فامیل و اشنایان همه هیجانزده و درگیرند و من حیرت زده ام از این جماعت درگیر! نمی بینند؟  زمان بسیار تغییر کرده ، دیگر دانشگاه و رشته سرنوشت فرزند شما را شکل نمی دهد، دیگر دکتر و مهندس شدم الزامی بر امنیت مالی و شغلی نیست این را که همه می دانیم پس چرا این همه هیجان و استرس و پول که خرج می کنید؟ مدام از من می پرسند و مدام پاسخ می دهم، مهارتی را به فرزندتان بیاموزید رشته ای گیس طلا...
ما را در سایت گیس طلا دنبال می کنید

برچسب : بابا,مردم, نویسنده : 9gistelad بازدید : 16 تاريخ : يکشنبه 26 شهريور 1396 ساعت: 14:01

دوقلوها اومدن تهران، رفتیم تو مغازه براشون بستنی خریدم، دوتاشون سرشون تو ظرفه دارن طعمهای مختلف را امتحان می کنن، یمیشون سرش را بالا آورده با لبخندی غیرقابل توصیف می گه: بستنی آبیه مزه آسمون می ده 

گیس طلا...
ما را در سایت گیس طلا دنبال می کنید

برچسب : خوردی,قبلا؟, نویسنده : 9gistelad بازدید : 10 تاريخ : پنجشنبه 16 شهريور 1396 ساعت: 17:41

دوقلوها نگران هستند که پشه نیششان بزند، دارم دلداریشان می دهم که پشه مرا نیش می زند نه آنها را چون من خوشمزه تر هستم 

وسط بحث شدیدی هستیم که کی مزه چی می ده یک دفعه چشمشون به یه سوسک بزرگ می خوره که از بالکن داشت وارد می شد

منتظر ترس و جیغ و دادشون بودم که شنیدم دارن بهم می گن :

از سوسکه بپرسیم کدوم خوشمزه تریم؟

بعد به من نگاه کردند می گن ،:تو ازش بپرس

و یکی داشت یواشکی  به سوسکه می گفت: بگو من خوشمزه ترم 

گیس طلا...
ما را در سایت گیس طلا دنبال می کنید

برچسب : نظرسنجی, نویسنده : 9gistelad بازدید : 12 تاريخ : پنجشنبه 16 شهريور 1396 ساعت: 17:41

یعنی دوقلوها کشف کردن که این خانمه تو ایپد سوال جواب می ده ، قشنگ ماجرای کندی فیلم her  رخ داد:

مغازه تبلت فروشی کجاست؟

این سوراخ چیه؟

فارسی بلدی حرف بزنی؟

کلاغ به فارسی چی می شه؟

عکسای منو دیدی؟

اسمت چیه؟

شماره تلفنت چنده؟

منو دوس داری؟

گیس طلا...
ما را در سایت گیس طلا دنبال می کنید

برچسب : بیاریش,مامانم؟, نویسنده : 9gistelad بازدید : 29 تاريخ : پنجشنبه 16 شهريور 1396 ساعت: 17:41

- خب سوسکه بالاخره گفت کدوم خوشمزه ترید؟

-نه از اون نپرسیدیم

-چرا؟

-از سوسک باید برای مزه های تلخ پرسید، از زنبور عسل باید بپرسیم کی خوشمزه تره

-!!!

گیس طلا...
ما را در سایت گیس طلا دنبال می کنید

برچسب : منطقش, نویسنده : 9gistelad بازدید : 7 تاريخ : پنجشنبه 16 شهريور 1396 ساعت: 17:41

پویا رفته آذربایجان داره واسه من تعریف می کنه، منم  هی حسادت می کنم  و هی غصه می خورم

می گه: عوضش تو خونه خریدی  تو این دوره زمونه، آخرین کسی که خونه خریده باشه و من یادم بیاد، بابام بوده

گیس طلا...
ما را در سایت گیس طلا دنبال می کنید

برچسب : دلداری, نویسنده : 9gistelad بازدید : 19 تاريخ : پنجشنبه 9 شهريور 1396 ساعت: 15:20


من: کوفتت بشه

پویا: گوینده سند خانه را در آغوش کشیده و به خواب آرامی فرو می رود!

گیس طلا...
ما را در سایت گیس طلا دنبال می کنید

برچسب : ادامه, نویسنده : 9gistelad بازدید : 11 تاريخ : پنجشنبه 9 شهريور 1396 ساعت: 15:20

امروز رفته بودم به محله ای که اولین بار در انجا تدریس کردم. برای تجدید خاطره نرفته بودم کاری پیش آمده بود و من ناگهان متوجه شدم که این همان میدان است انچه که حیرتزده ام کرد فقدان هر گونه احساسی نسبت به انجا بود. هیچ نوستالژی وجود نداشت . من کاملا در حال زندگی می کنم و گاهی اوقات در آینده اما گذشته برای من بدجوری گذشته است. این احساس را هم زمانی که به دانشگاه های قدیمی ام سر می زنم دارم. انگار که ن گیس طلا...
ما را در سایت گیس طلا دنبال می کنید

برچسب : ستایش,نوستالژی,کردم؟, نویسنده : 9gistelad بازدید : 13 تاريخ : پنجشنبه 9 شهريور 1396 ساعت: 15:20

دیروز در صف عابر بانک ایستاده بودم، ظهر بود و گرم بود و صف طولانی، مادری با دختربچه اش در حال کار با دستگاه بودند و زمان بسیار طولانی می گذشت، از اینکه مادر به کودک اجازه می دهد دکمه ها را فشار دهد عصبی شده بودم، ضمن اینکه از همان  فاصله هم می فهمیدم  دخترک اشتباه می کند و دوباره از اول زمان باز هم می گذشت  و پاهایم از گرما می سوخت که پیرمر گیس طلا...
ما را در سایت گیس طلا دنبال می کنید

برچسب : افغانی,نبودند,برخورد,داشتم؟, نویسنده : 9gistelad بازدید : 18 تاريخ : پنجشنبه 9 شهريور 1396 ساعت: 15:20

بیست نفری از دوستان بیست سال پیش دانشگاه را دور هم جمع کردم در خانه شمال و لذتی  می برم شگرف در انبوه گوشتهای بدنشان، چروک های صورتشان و موهای سفیدشان، آن دختران جوان  سابق را جستجو می کنم  و  از جای پای زمان حیرتزده می شوم اما عجیب اینکه این بدن جدیدشان را بیشتر دوست دارم، سینه هایی که شیر داده، شکمهایی که زاییده، دستهایشان که از کار خانه زمخت شده با سرو صدا خرید می کنند، تصمیم برای پخت غذا می گی گیس طلا...
ما را در سایت گیس طلا دنبال می کنید

برچسب : پناه,دهید,زنان, نویسنده : 9gistelad بازدید : 18 تاريخ : دوشنبه 6 شهريور 1396 ساعت: 12:51

من فقط سوار تاکسی بودم و پیرمرد راننده در بین راه اجازه گرفت که پیاده شود و خرید کند. متعجب شدم از کارش اما اجازه دادم. در بازگشت نانی خریده بود که بین ان خرما بود و انقدر تعارف کرد که من هم لقمه ای خوردم و گفتگو در باب شیرین غذا آغاز شد مرد از نان های قدیمی که ننه اش می پخت تعریف کرد و حالا غذاهایی که خودش درست می کند .   ابگوشتی که برای هیات درست می کند و بعد از پخت گوشتها، انها را از اب جدا می گیس طلا...
ما را در سایت گیس طلا دنبال می کنید

برچسب : چنان,لذتی,جملات,سیمایش,خواست,امسال,محرم,بادیه,هیاتشان,بشینم, نویسنده : 9gistelad بازدید : 20 تاريخ : دوشنبه 6 شهريور 1396 ساعت: 12:51